ز - معرفى مهم ترين وكلاى ائمه عليهم السلام تا عصر غيبت صغرى
در بررسى منابع اوليه رجالى ، روايى و تاريخى به اسامى تعداد زيادى از وكلاى ائمه عليهم السلام بر مى خوريم كه در حقيقت همان اعضاى ((سازمان وكالت ))بوده اند كه پيرامون آن سخن رانديم ؛ گرچه نمى توان ادعا كرد كه اسامى تمامى وكلاى ائمه عليهم السلام در كتب تاريخى و رجالى و در منابع روايى ثبت است ، ولى با جستجوى نسبتا كامل در اين منابع ، به اسامى بسيارى از آنان برخورد نموديم كه توانست راهگشاى شناخت بيشتر اين سازمان و ويژگيهاى آن شود. بررسى تفصيلى شخصيت همه اين وكلا فراتر از گنجايش اين نوشتار است . از اين رو، بيان فهرست و شرح اجمالى چهره هاى برجسته آنان مى پردازيم .
1 - عبدالرحمن بن الحجاج
((شيخ طوسى ))، ((عبدالرحمن بن الحجاج )) را جزء وكلاى ممدوح امام صادق عليه السلام برشمرده است . او همچنين وكالت امام كاظم عليه السلام و مقام ((سروكيلى ))در ((عراق ))را بر عهده داشته است . امام صادق عليه السلام به وى مى فرمود: يا عبدالرحمن ! كلم اهل المدينة فانى أحب أن يرى فى رجال الشيعة مثلك ؛ يعنى ((اى عبدالرحمن ! با اهل مدينه به سخن بنشين ، من دوست دارم در ميان مردان شيعه همچون تو، ديده شود)) . اين امر نشانگر مقام علمى و نزديكى او به امام عليه السلام است . وى همچنين نزد امام كاظم عليه السلام داراى منزلت عظيم بوده است . آن حضرت در وصف او فرمود: انه لثقيل على الفؤ اد كه به فرموده مرحوم ((آية الله خوئى )) ، به اين معنا است : ((او در قلب من داراى مكانت و عظمت است )) .(533)
2 - محمد بن سنان
در بعضى منابع از او به عنوان ((باب ))امام صادق عليه السلام ياد شده است .(534) ((شيخ طوسى ))، وى را جزء وكلاى ممدوح و مورد ستايش نزد ائمه عليهم السلام و كسانى كه تغيير و تبديلى در تعليم اهل بيت عليهم السلام و دين خدا وارد نكردند و خيانتى ننمودند و در صراط ائمه عليهم السلام باقى ماندند تا به ديار باقى شتافتند، ذكر نموده است .(535)
وى چهار يا پنج نفر از امام معصوم عليهم السلام را درك كرده و شخص جليل القدرى بوده است .(536)
3 - معلى بن خنيس
بنا به گفته ((شيخ طوسى )) ، او نيز جزء وكلاى ممدوح امام صادق عليه السلام بوده ؛ و علاوه بر وكالت ، انجام امور شخصى آنحضرت را نيز برعهده داشته است . وى وكيل آن حضرت ، در ((مدينه ))بوده و احتمالا به بعضى نقاط ديگر نيز براى ايجاد ارتباط با شيعيان سفر مى كرده است . ((معلى ))دست آخر توسط حاكميت عباسى دستگير و به شهادت رسيد. لو رفتن او احتمالا به علت رازدار نبودن او است ، چنان كه از رواياتى مشخص مى شود؛ و قاتل وى ؛ يعنى ((داود بن على )) ، بر اثر نفرين امام صادق عليه السلام در همان شب به هلاكت رسيد.(537)
4 - نصربن قابوس لخمى
((شيخ طوسى )) درباره او گفته است : ((او 20 سال وكيل امام صادق عليه السلام بود در حاليكه وكالتش بر ديگران معلوم نبود، و فردى خير و فاضل بود)) .(538)
از اين جمله ، شدت تقيه و پنهان كارى ((نصر بن قابوس ))قابل استفاده است . ((شيخ مفيد)) ، او را از خواص اصحاب امام كاظم عليه السلام برشمرده و احتمال وكالت او براى امام كاظم عليه السلام و امام رضا عليه السلام نيز وجود دارد.(539)
5 - مفضل بن عمر جعفى
او به نمايندگى از سوى امام صادق عليه السلام به كارهاى شيعيان رسيدگى مى كرده و در منازعات مالى آنان ، به وكالت از آن حضرت ، اموالى را پرداخت مى نموده است . همين طور وكيل ارشد، و مباشر امور امام كاظم عليه السلام در ((مدينه ))بوده است . گاه ، امام كاظم عليه السلام شخصا پرداخت هاى مالى شيعيان را نمى پذيرفت و آنها را به ((مفضل بن عمر)) ارجاع مى نمود، كه به نظر مى رسد به خاطر جهات امنيتى بوده است . (540)
برخى منابع كهن ، او را باب امام صادق عليه السلام و برخى ، باب امام كاظم عليه السلام بر شمرده اند كه نشانگر جلالت قدر او است . (541)
6 - على بن يقطين
((على بن يقطين ))وكيل امام كاظم عليه السلام در ((بغداد))و عامل نفوذى حضرت به دستگاه عباسى بوده است . شرح حال او در منابع تاريخى و رجالى به تفصيل آمده است . (542)
وى براى ارسال نامه ها و اموال و وجوه شرعى ((عراق )) ، به ((مدينه )) ، گاه از وكلاى مبرزى كه رابط بين ((عراق ))و ((مدينه )) بودند؛ مانند: ((عبدالرحمن بن الحجاج )) ، و گاه از پيك ها و مامورانى كه مورد اطمينان بودند استفاده مى كرد.(543)
7 - عبدالله بن جندب
او وكيل ارشد امام كاظم و امام رضا عليهماالسلام در ناحيه ((اهواز))بود. تعبير ((شيخ طوسى ))در مورد او چنين است : كان عابدا رفيع المنزلة . امام كاظم عليه السلام در وصف وى فرمود: ان عبدالله بن جندب لمن المخبتين . (544)
پس از رحلت او، ((على بن مهزيار اهوازى ))جانشين او شد.(545)
8 - ابراهيم بن سلام نيشابورى
او وكيل امام رضا عليه السلام ، و احتمالا وكيل امام كاظم عليه السلام نيز بوده است . (546)
9 - على بن ابى حمزه بطائنى
10 - زياد بن مروان قندى
11 - احمد بن ابى بشر سراج
12 - عثمان بن عيسى رواسى
هر 4 نفر، وكلاى امام كاظم عليه السلام و از سران ((واقفية ))بوده اند.(547) پس از شهادت امام كاظم عليه السلام ، اينان با انكار رحلت آن حضرت و ادعاى ((مهدى ))بودنش ، اموالى كه شيعان به عنوان وكلاى حضرت به آنان داده بودند تا به امام عليه السلام تحويل دهند را تصرف كرده و به جانشين امام كاظم عليه السلام ؛ يعنى امام رضا عليه السلام تحويل ندادند؛ و لذا مطرود امام و جامعه شيعى واقع شدند. (548)
13 - صفوان بن يحيى
به تصريح ((نجاشى )) ، او كفى الاصل ، ثقه و داراى جايگاه شريفى نزد امام كاظم ، امام رضا و امام جواد عليهم السلام بوده ، و وكالت امام رضا و امام جواد عليهماالسلام در ((كوفه ))را برعهده داشته است . (549)
14 - عبدالعزيز بن المهتدى
او وكيل امام رضا و امام جواد عليهماالسلام در ((قم ))بوده است . ((فضل بن شاذان ))در حق وى مى گويد: ((او بهترين قمى است كه ديده ام .))(550)
15 - على بن مهزيار اهوازى
((على بن مهزيار))فردى جليل القدر و وكيل ارشد در ناحيه ((اهواز)) از سوى امام رضا، امام جواد و امام هادى عليهم السلام بوده است .(551) قبلا گذشت كه او پس درگذشت ((عبدالله بن جندب )) ، وكيل ارشد امام كاظم و امام رضا عليهماالسلام در ((اهواز)) ، به عنوان جانشين وى به كار مشغول شد؛ و طبق قرائنى ناظر بر كار منطقه ((بصره ))نيز بوده است . (552)
16 - فضل بن سنان
او از اهالى ((نيشابور))و به تصريح ((شيخ طوسى ))در رجالش ، وكيل امام رضا عليه السلام بوده است . (553)
17 - هشام بن ابراهيم عباسى
((هشام ))وكيل ارشد امام رضا عليه السلام در((مدينه ))بود و معمولا امور دفتر وكالت در مدينه ، توسط او انجام مى گرفت . وى پس از انتقال حضرت به ((طوس )) ، راه خيانت در پيش گرفت و به جاسوس دستگاه ((مأمون ))در خانه امام عليه السلام تبديل شد.(554)
18 - ابوعمروالحذاء
طبق روايت كلينى ، او وكيل امام جواد عليه السلام در محل ((باب كلتا)) در ((بصره ))بوده است . (555)
19 - زكريابن آدم قمى
او شخصيتى بسيار والامقام ، و داراى جايگاه بلندى در پيشگاه معصومين عليهم السلام بوده است ، گرچه بنا به روايت ((شيخ طوسى )) ، وى از اصحاب امام صادق و ائمه بعدى تا امام جواد عليهم السلام بوده ، ولى تصريح به وكالت او براى همه اين امام بزرگوار نشده است . وكالت او براى امام جواد عليه السلام آشكار است ، گرچه وكالت وى ، با توجه به جلالت قدرش ، براى امامان قبلى ، به خصوص امام رضا عليه السلام نيز خالى از قوت نيست . (556)
20 - ابراهيم بن محمد همدانى
او وكيل ارشد امام جواد عليه السلام و دو امام عسكرى عليهماالسلام در ((همدان ))بوده است . در يك مورد آن حضرت ، مقدارى دينار و لباس براى او فرستاده است كه هم مى تواند دليل بر تأمين مالى وكلا از جانب ائمه عليهم السلام باشد، و هم دليل بر جايگاه والاى او نزد آن حضرت . فرزند و نوادگان او نيز يكى پس از ديگرى تا برهه اى از عصر ((غيبت صغرى ))در ((همدان ))وكيل بوده اند. (557)
21 - محمدبن الفرج
او وكيل ارشد امام جواد عليه السلام بوده است ؛ و آن جناب وصايت امام هادى عليه السلام را به ((محمد بن الفرج ))اطلاع داد. پس از شهادت آن حضرت ، سران شيعه در منزل او جمع و نسبت به امامت امام هادى عليه السلام به بحث نشستند.(558)
22 - ايوب بن نوح
از او به عنوان وكيل امام هادى و امام عسكرى عليهماالسلام در ((كوفه )) نام برده شده است ، و داراى منزلتى عظيم نزد آن دو بزرگوار بوده است . او فردى ((كثيرالعبادة ))و با ((ورع ))بسيار، و در نقل روايات مورد اطمينان بود. پدرش ، ((نوح بن دراج )) ، قاضى ((كوفه ))بوده است . وى بر اثر تعقيب ((متوكل ))مجبور به خروج از ((كوفه ))شد و حضرت فرد ديگرى را به عنوان سروكيل آن شهر منصوب نمود.(559)
23 - على بن جعفر همانى
او وكيل مبرز امام هادى عليه السلام در ((سامرا))و مورد وثوق آن امام عليه السلام بوده است . وى در اثر سعايت از او نزد ((متوكل )) ، دستگير و به جرم رافضى بودن و وكالت براى امام هادى عليه السلام محبوس شد و با دعاى حضرت ، اسباب رهايى وى فراهم آمد و به سمت مكه هجرت كرده و مقيم آنجا شد. در درگيرى وى با ((فارس بن حاتم قزوينى )) ، وكيل منحرف شده امام هادى عليه السلام ، آن حضرت ، جانب ((على بن جعفر))را گرفته و ((فارس ))را طرد نمود.(560)
24 - فارس بن حاتم قزوينى
وكيل معروف و صاحب نام امام هادى عليه السلام در ((سامرا))بود كه به علت فساد و خيانت ، مورد لعن ، عزل و طرد آن امام عليه السلام قرار گرفت و به دست يكى از پيروان آن حضرت به نام ((جنيد)) ، به قتل رسيد.(561)
25 - على بن الحسين بن عبد ربه
او وكيل ارشد امام هادى عليه السلام در ((مداين )) ، ((بغداد))و ((قراى سواد))بوده است . (562)
26 - ابوعلى بن راشد
((ابوعلى ))بعد از ((على بن الحسين بن عبد ربه )) ، توسط امام هادى عليه السلام به عنوان وكيل ارشد در نواحى ((بغداد)) ، ((مدائن ))و ((قراى سواد)) ، به جانشينى او انتخاب شد. او يكى از كسانى بود كه از سوى ((متوكل )) ، به خاطر وكالت ، مورد سوءظن واقع و به شهادت رسيد. امام هادى عليه السلام در نامه اى در وصف او فرمود: انه عاش سعيدا و مات شهيدا يعنى ، ((او با سعادت زيست و با شهادت از دنيا رحلت نمود)) .(563)
27 - ابراهيم بن مهزيار
او برادر ((على بن مهزيار)) ، و وكيل امام عسكرى عليه السلام در ((اهواز)) ، و به گفته ((طبرسى ))در ((اعلام الورى )) ، از ابواب معروف در عصر غيبت بوده است . پس از درگذشت او، فرزندش ((محمد)) ، اموال متعلق به ((ناحيه مقدسه ))را به ((بغداد))آورد و پس از تحويل آنها به جانشينى پدر منصوب شد.(564)
28 - عثمان بن سعيد عمرى
((عثمان بن سعيد))از عصر امام هادى عليه السلام به عنوان باب و وكيل ارشد آن امام عليه السلام و سپس باب و وكيل ارشد امام عسكرى عليه السلام و در چند سال اول ((غيبت صغرى ))به عنوان اولين سفير و باب ((ناحيه مقدسه ))مشغول فعاليت بوده است . او از سن 11 سالگى وارد منزل امام هادى عليه السلام ، و به عنوان خادم مشغول به كار شد. در جلالت قدر او جاى هيچ گونه ترديدى نيست و اين امر بارها از سوى امامان هادى ، عسكرى و حضرت حجت عليهم السلام مورد تأكيد قرار گرفته است . شرح تفصيلى زندگى و فعاليت هاى او در فصل مربوط خواهد آمد.(565)
29 - احمد بن اسحاق قمى
او فردى بسيار جليل القدر و وكيل امام عسكرى عليه السلام و ((ناحيه مقدسه ))در امور اوقاف ((قم ))بوده است . كتاب هاى رجالى از وى به بزرگى ياد كرده و فضائل او را برشمرده اند. (566) ((احمد بن اسحاق ))در دوره سفير اول و دوم به ((بغداد))منتقل ، و به عنوان يكى از مهمترين دستياران آنان به فعاليت مشغول شد، و در راه بازگشت از حج در ((حلوان ))درگذشت .
30 - محمد بن احمد بن جعفر القمى العطار القطان
((شيخ طوسى )) ، او را جزء اصحاب امام عسكرى عليه السلام برشمرده و تصريح به وكالت او نموده است . ((ابوحامد مراغى ))در جلالت وى گفته است : ليس له ثالث فى الارض فى القرب من الاصل يصفنا لصاحب الناحية يعنى ((او در نهايت قرب و نزديكى به ناحيه مقدسه است )) . وى نيز به عنوان يكى از دستياران اصلى سفير اول و دوم ، در ((بغداد))مشغول فعاليت بود؛ و بنا به بعضى نقل ها، كار ارتباط و نظارت بر وكلاى نواحى شرقى ((ايران ))را در دست داشته است .
31 - ابراهيم بن عبده النيشابورى
او وكيل ارشد امام عسكرى عليه السلام در ((نيشابور))و مناطق آن بوده است . امام عليه السلام طى نامه اى مفصل به بعضى از سران شيعه در ((نيشابور)) ، نصب وى به وكالت اين منطقه را اعلام فرمود.
32 - ايوب بن الناب
((ايوب ))نيز وكيل ارسالى امام عسكرى عليه السلام به ((نيشابور)) بوده است كه احتمالا قبل از ((ابراهيم بن عبده ))به اين ناحيه اعزام شده است .
علاوه بر افراد ياد شده ، نام تعداد ديگرى از وكلاى ائمه عليه السلام در منابع آمده كه براى رعايت اختصار به همين ميزان اكتفا مى شود.
در عصر ((غيبت صغرى )) ، علاوه بر ((وكلا))و ((نواب اربعه )) ، تعداد بسيارى از وكلاى عام در نواحى مختلف وجود داشته اند كه نامشان در منابع ياد شده آمده است و در فصل مربوط، به اسامى برخى از مهمترين آنان اشاره خواهد شد.
آخرين نكته در اين فصل آن كه ، ما در ((سازمان وكالت ))شاهد بروز برخى از جريانات انحرافى هستيم كه يا ناشى از خيانت و فساد كسانى بود كه از سوى ائمه عليهم السلام به وكالت نصب شده بودند و يا ناشى از ادعاى دروغين مدعيان ((وكالت )) و ((بابيت )).
از آنجا كه در عصر غيبت ، شاهد بروز بيشتر اين گونه جريانات هستيم ، در مباحث مربوط به عصر ((غيبت صغرى )) ، متعرض اين جريانات و معرفى شخصيت هاى مربوطه خواهيم شد.
خلاصه
((سازمان يا نهاد وكالت ))به عنوان حقيقتى موجود در نيمه دوم دوران امامت (يعنى از عصر امام صادق عليه السلام به بعد) مطرح ، و داراى كاركردهاى مشخص و ويژگيهاى خاصى است . اطلاق عنوان ((سازمان )) يا ((نهاد))بر آن ، گرچه سابقه تاريخى ندارد، ولى با توجه به امورى ؛ مانند وجود رهبرى ، همكارى ، اعضاى مشخص ، برنامه معين و منظم ، هماهنگى و برخى ويژگيهاى ديگر، اطلاق واژه ((سازمان ))يا ((نهاد)) بر آن ، اطلاقى بى مورد و نامناسب نيست . همان گونه كه گذشت ، وجود رهبرى ، از جمله ويژگيهاى بارز اين سازمان است . رهبرى اين سازمان را امامان معصوم عليهم السلام تشكيل مى دادند و در اين جهت داراى يك سلسله فعاليت هاى متناسب با اين مقام بودند؛ مانند تعيين يا عزل وكلا، معرفى شخصيت مثبت يا فعاليت هاى متناسب با اين مقام بودند؛ مانند تعيين يا عزل وكلا، معرفى شخصيت مثبت يا منفى آنان (در صورت بروز انحراف ) به جامعه شيعه ، نظارت بر كار وكلا و بررسى عملكرد آنان ، معرفى جريانات دروغين وكالت و بابيت ، تأمين مالى و امورى ديگر.
در كنار رهبرى ، كسانى نقش معاونان رهبر را ايفا مى كردند، چرا كه شواهد گوناگونى دلالت بر وجود عده اى به عنوان ((وكيل ارشد))يا ((سروكيل ))دارد كه كار نظارت بر فعاليت وكلاى يك يا چند منطقه را بر عهده داشته اند.
انگيزه هاى رويكرد ائمه عليهم السلام به سازمان يا نهاد وكالت به عنوان يك جريان فعال در جنب ساير فعاليت هاى امامان شيعه عليهم السلام خود سوالى است مهم ، كه در بخشى از مباحث ، به پاسخ آن اشاره شد. با توجه به وجود جو خفقان و اختناق و فشارهاى شديد عليه امامان شيعه عليهم السلام و عدم امكان ارتباط آزادانه و مستقيم آنان با شيعيان ، ضرورى مى نمود كه گروهى نقش واسطه بين امام - به عنوان رهبرى جامعه - و شيعيان را به عهده داشته باشند. افزون بر آن ، اگر چنين جوى نيز وجود نداشت باز با توجه به گستردگى جهان اسلام در آن عصر و وجود شيعيان در مناطق مختلف و پراكنده ، و لزوم ارتباط آنان با امام عليه السلام ، تشكيل چنين سازمانى ضرورى بود. علاوه بر اين دو موضوع ، مسأله آماده سازى شيعه براى پذيرش شرايط ((عصر غيبت )) ، كه در آن چاره اى جز مراجعه نزد وكلا نداشتند، خود بُعدى ديگر از سلسله انگيزه هاى تشكيل ((سازمان وكالت ))است . همچنين رفع بلاتكليفى شيعه در عصر ((غيبت صغرى )) ، از ديگر ثمرات وجودى اين سازمان بوده است .
محدوده زمانى فعاليت اين سازمان با توجه به ويژگى هاى موجود در عصر امام صادق عليه السلام اعم از فراوانى شيعيان ، گستردگى مناطق اسلامى ، وجود شيعيان در مناطق دوردست ، لزوم حضور نمايندگان امام در آن مناطق و وجود نصوص تاريخى در مورد وكلاى آن جناب - از آن عصر شروع و تا پايان عصر ((غيبت صغرى ))ادامه داشته است .
محدوده جغرافيايى فعاليت اين سازمان به گستره مناطق شيعه نشين بوده است ؛ هر نقطه اى كه در آن ، شيعيان به طور چشمگيرى حضور داشته اند تحت پوشش فعاليت اين سازمان بوده است . به اين ترتيب ، مناطقى از قبيل ((حجاز)) ، ((عراق )) ، ((ايران )) ، ((يمن )) ، ((مصر))و احتمالا ((مغرب )) ، تحت پوشش اين سازمان قرار داشته اند.
گرچه برخى از محققان ، تنها وظيفه اين سازمان را پرداختن به امور مالى و اخذ وجوه شرعى دانسته اند، ولى با توجه به قرائنى ، مى توان وظايف ديگرى ؛ مانند نقش ارشادى ، علمى ، فرهنگى ، سياسى ، ارتباطى (در غير موارد مربوط به وجوه مالى )، رفع مشكلات شيعيان ، انجام امور شخصى و خاص براى ائمه عليهم السلام و بعضى امور ديگر را، از وظائف و كاركردهاى ((سازمان وكالت ))برشمرد. گو اين كه نمى توان منكر اهميت نقش مالى اين سازمان به عنوان يكى از مهمترين وظايف شد.
از روايات مربوط، ويژگيهايى را مى توان به عنوان ويژگيهاى لازم براى وكلاى ائمه عليهم السلام استخراج نمود كه در رأس آنها، ((وثاقت )) ، ((امانت دارى ))و ((درست كارى ))است . گفتيم كه مراد از ((وثاقت )) ، چيزى فراتر از وثاقت در امور مالى است . علاوه بر اين صفات ، ويژگيهايى ؛ مانند ((رازدارى )) ، ((نهان كارى )) ، ((زيركى )) ، ((نظم ))و ((كاردانى )) نيز از صفات بارز وكلا بوده است .
... ادامه دارد.
پي نوشت :
533- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 189؛ رجال ، كشى ، ص 596، ح 1115.
534- درباره عبدالرحمن بن الحجاج از اين منابع اطلاعات بيشترى دريافت كنيد:
الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 210؛ بحارالانوار، ج 47، ص 343؛ تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، ص 134، معجم رجال الحديث ، ج 9، ص 322؛ مكتب در فرايند تكامل ، ص 20، تنقيح المقال ، ج 2، رقم 6365، و رجال ، كشى ، ص 441، ح 829، و 83.
535- مناقب ، ابن شهرآشوب ج 4، ح 280.
536- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 211.
537- تنقيح المقال ، ج 3 رقم 10820.
538- درباره شخصيت معلى بن خنيس ر. ك : مناقب ، ابن شهرآشوب ، ج 4، ص 225؛ معجم رجال الحديث ، ج 18، ص 237؛ تنقيح المقال ، ج 3، رقم 11994، شيخ طوسى ، ص 210.
539- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 210؛ معجم رجال الحديث ، ج 19، ص 42؛ تنقيح المقال ، ج 3، رقم 1245؛ رجال شيخ طوسى ، ص 324.
540- الارشاد، شيخ مفيد، باب ذكرالامام القائم بعد ابى الحسن عليه السلام ، ص 304.
541- ر. ك : تنقيح المقال ، ج 3، رقم 12084؛ الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 210، بحارالانوار، ج 47 ص 342.
542- ر. ك : مناقب ، ابن شهرآشوب ، ج 4، ص 308 - 402؛ و تاريخ اهل البيت عليهم السلام ، منسوب به ا بن ابى الثلج بغدادى ، ص 147 - 151.
543- در اين باره ، ر. ك : رجال ، كشى ، ص 433، ح 817 تا ح 820.
544- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 210؛ تنقيح المقال ، ج 2، رقم 6794.
545- رجال شيخ طوسى ، ص 369.
546- درباره اين چند تن ، ر. ك : رجال ، كشى ، ص 493، ح 946؛ الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 43؛ بحارالانوار، ج 49، ص 17؛ الواقفيّة ، ج 1، ص 190.
547- رجال ، نجاشى ، ص 139؛ تنقيح المقال ، ج 2، رقم 5780؛ تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم عليه السلام .
548- رجال ، كشى ، ص 483، ح 910؛ بحارالانوار، ج 2، ص 251.
549- رجال ، نجاشى ، ص 77؛ رجال ، كشى ، ص 549 - 551.
550- رجال ، شيخ طوسى ، ص 385؛ تنقيح المقال ، ج 2، رقم 9470.
551- تنقيح المقال ، ج 3، رقم 12846.
552- ر. ك : مستدرك الوسائل ، ج 4، ص 361؛ بحارالانوار، ج 92، ص 328؛ وسائل الشيعة ، ج 12، ص 341.
553- ر. ك : رجال ، كشى ، ص 596؛ اعيان الشيعه ج 7، ص 62؛ مكتب در فرايند تكامل ، ص 21.
554- رجال ، كشى ، ص 596، ح 1053 و ص 611، ح 1135 و 1136.
555- ر. ك : تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، ص 137.
556- درباره او، ر. ك : رجال ، كشى ، ص 513، ح 992؛ رجال ، نجاشى ، ص 74؛ تنقيح المقال ج 1، رقم 1195.
557- درباره شخصيت او، و همچنين درگيرى او با فارس بن حاتم قزوينى ، ر. ك : رجال ، شيخ طوسى ، ص 432 و 418؛ رجال ، كشى ، ص 606، ح 1129 و ص 523، ح 1005؛ بحارالانوار ج 50، ص 183؛ الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 212.
558- شرح تفصيلى فعاليت ها و سرانجام امر فارس بن حاتم در منابع زير مطالعه كنيد:
رجال ، نجاشى ، ص 219 - رجال ، شيخ طوسى ، ص 420؛ رجال ، كشى ، ص 527، ح 1003 تا ح 420؛ رجال ، كشى ، ص 527، ح 1003 تا ح 1011؛ مكتب در فرايند تكامل ، ص 100.
559- رجال ، كشى ، ص 510، ح 984؛ الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 212.
560- ر. ك : رجال ، كشى ، 512، ح 991 و 992؛ الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 212؛ تنقيح المقال ، ج 2، ص 281، و فصل كنى ، ص 27، و ج 1، ص 331.
561- رجال ، كشى ، ص 531، ح 1015؛ اعيان الشيعة ، ج 2، ص 123.
562- درباره او، ر. ك : الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 214؛ معجم رجال الحديث ، ج 11، ص 112؛ مناقب ابن شهر آشوب ، ج 4، ص 210؛ تنقيح المقال ، ج 2، رقم 7783؛ مكتب در فرايند تكامل ، ص 112 - 126.ض
563- ر. ك : الغيبة ، شيخ طوسى ، مناقب ابن شهرآشوب ، ج 4، ص 434؛ مستدرك الوسائل ، ج 12، ص 374؛ تنقيح المقال ، ج 1، ص 50؛ رجال نجاشى ، ص 66، و ر. ك : تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، ص 150 و 170 - 171.
564- كمال الدين و تمام النعمة : 478؛ تنقيح المقال ، ج 3، رقم 10304، و ر. ك : تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، ص 150 و 170 - 171.
565- رجال ، كشى ، ص 509، ح 983، و ص 575، ح 1088.
566- همان ، ص 542، ح 128، مكتب در فرايند تكامل ، ص 55.
منبع:کتاب تاریخ عصر غیبت /س
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}